۱۳۹۹/۰۵/۲۵

۱۳۸۹/۰۹/۲۰

چه بسیارنادان اند آنان که برای ظهوروقت تعیین می کنند والبته ظالم




http://s1.picofile.com/file/6216663978/%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B1%D8%AC.jpg


http://s1.picofile.com/file/6216663978/%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B1%D8%AC.jpg


قال المهدی عج : " اماظهورالفرج فانه الی الله وکذب الوقاتون

اما ، آشکارشدن گشایش ، { درامرفرج وظهور } پس هماناآن باخداست . و کسانی که { برای ظهور } وقت تعیین می کنند،بسیاردروغگوهستند.

توشیح * آنکه : " ظهورحضرت حجت بن الحسن المهدی عج امری حتمی است وبرای اهل یقین شکی درآن نیست . ولی عده ای نادان که به خیال خود ، بعضادارندکارخوبی هم می کنند ، تعیین وقت برای ظهوراست . مثلا عده ای سال فلان ... و . . . را تعیین می کردند ولی همه دیدند آن سال های تعیین شده آمد ، گذشت و رفت ولی مهدی عج نیامد . ولی هنوزهم ازرونمی روندوبرای آن نیامدن ها دلایلی سرتاسرتوهمی وخیالی می بافند وعده ی سال دیگری رامی دهند . حال آنکه مطابق تصریح این روایت ، خودوعده تعیین کردن بعضی نادان هاباعث عقب افتادن ظهورمیشود . چون طبق این روایت بنای خدای تعالی اینست که " تعیین کننده ی وقت برای ظهوررارسواکند وپوچی وعده ی وعده دهنده رابه همه بنمایاند "

پس وظیفه ی " شیعه ی دیندارعاقل { نه دین باف جاهل } اینست که : " فقط برای ظهوردعاکند"

* توشیح آنکه : " درحاشیه عرض میشودکه "

۱۳۸۹/۰۸/۲۱

۱۳۸۹/۰۷/۳۰

جای سطل آشغال کجاست ؟ ؟ ؟



کسی نیست به این ملت بگوید : " برادرمن ! خواهرمن ! جای نایلون ، پلاستیک ، پوست میوه و...حاشیه ی خیابان ، گوشه ویاوسط پیاده رو ، پارک ، و . . . نیست . جای آشغال ، سطل آشغال است وبس . چرابعضی ازماهااینقدربی مبالات هستیم ورعایت نمی کنیم . اگرهمین یه مساله درتمام کشوررعایت می شد که : " جای آشغال ، فقط وفقط وفقط ، سطل آشغال است  "  براستی چه وضعیتی داشتیم ؟ ؟ ؟



۱۳۸۹/۰۶/۰۹

۱۳۸۹/۰۵/۱۸

:::: بخون همین الان برو مشهد ::::





http://static.cloob.com/public/user_data/gen_theme/126/377527_photo_top.jpg


http://irimg.com/images/rwvbrm86pfne1km6qqq.jpg


امام 

رضا(ع) , imam_reza


۱ـ امام باقر(علیه السلام)، از جدّش، از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل کرده است
که پیامبر(ص) فرمود: پاره اى از پیکر من در خراسان دفن خواهد شد، هر گرفتارى که او را
زیارت کند، خدا ناراحتى او را برطرف سازد، و هر گنهکارى که به زیارت او رود، خداوند گناه او رابخشد
عیون اخبار الرضا(ع) ۲:۲۵۷؛ امالى صدوق:۱۱۸







۲ـ ابوهاشم جعفرى گوید: از امام جواد(علیه السلام) شنیدم که فرمود: میان دو کوه طوس،
پاره اى است که آن را از بهشت ستانده اند، هر که بدان جا درآید، روز رستاخیز از آتش ایمن
خواهد ماند
عیون اخبارالرضا(ع) :۲۵۶


۳ ـ حسین بن زید گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که مى فرمود: مردى از نسل
فرزندم موسى ، قیام خواهد کرد که همنام امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و در سرزمین
طوس که در خراسان است، دفن خواهد شد… او در همان جا با زهر کشته مى شود و غریبانه
به خاکش مى سپارند. هر که او را با معرفت زیارت کند، خداوند او را همسان کسانى که پیش
از پیروزى ، بخشش و پیکار کرده باشند، پاداش خواهد داد.
عیون اخبارالرضا(ع) ۲:۲۵۵؛ امالى صدوق119



۴ ـ بزنطى گوید: از امام رضا(علیه السلام) شنیدم که فرمود: هر یک از دوستان من که عارفانه
به دیدار من آید، من خود در روز رستاخیز از او شفاعت کنم.
امالى صدوق119




۵ ـ امام رضا(ع) فرمود: هر کس که دورى سفر را بر خود بپذیرد و به زیارت من آید، من در روز
قیامت در سه جایگاه به نزد او خواهم شتافت تا او را از تنگنا به در آورم: آن جایى که نامه اعمال
دست به دست مى شود، در صراط، و هنگام سنجش اعمال.


خصال ۱:۱۰۹؛ امالى صدوق121


6 ـ هروى گوید: امام رضا(علیه السلام) وارد بارگاهى شد که هارون را آن جا در خاک نهاده
بودند، در کنار گور او با دست خویش خطى بر زمین کشید و فرمود: این تربت من است که در آن
دفن مى شوم و خدا این جا را محل آمدوشد پیروان و دوستداران من خواهد ساخت. هر زائرى
که به دیدار من آید و هر مسلمانى که بر من سلام دهد، با شفاعت ما اهل بیت، بخشش و
رحمت خداوندى را از آن خود خواهد کرد.
عیون اخبارالرضا(ع) ۲:۱۳۶٫


7 ـ عبدالعظیم حسنى گوید: به امام جواد(علیه السلام) عرض کردم: من میان زیارت قبر جدّتان
امام حسین(علیه السلام) و زیارت بارگاه پدرتان در طوس حیران مانده ام، شما چه مى گویید؟
فرمود: اندکى درنگ کن! سپس به خانه رفت و در حالى که گونه هایش آغشته به اشک بود،
بیرون آمد و فرمود: زائران بارگاه امام حسین(علیه السلام) فراوان اند و زائران قبر پدرم در طوس
اندک.






۸ ـ صقر بن دلف گوید: از سرورم امام هادى (علیه السلام) شنیدم که فرمود: هر که به درگاه
خداوند نیازى دارد، قبر جدّم امام رضا(علیه السلام) در طوس را بدین سان زیارت نماید که
نخست غسل کند، در بالاسر دو رکعت نماز بگزارد و در قنوت حاجت خویش را بر زبان آورد… اگر
در خواسته اش معصیت یا بریدن از خویشان نباشد، مستجاب خواهد شد؛ زیرا جاى قبر آن
حضرت پاره اى از بهشت است و هر مؤمنى که آن را زیارت کند، خدا او را از آتش رهایى بخشد
و در سراى امنیت جاى دهد.
عیون اخبارالرضا(ع) ۲:۲۶۲؛ امالى صدوق ۵۸۸



۱۳۸۹/۰۵/۱۱

کلمات صریح " قرآن " درموردمسیحیت




إِذْ قَالَتِ الْمَلآئِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهًا فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ


(به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خداوند تو را به کلمه‏اى [= وجود باعظمتى‏] از طرف خودش بشارت مى‏دهد که نامش «مسیح، عیسى پسر مریم» است؛ در حالى که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیّت خواهد بود؛ و از مقرّبان (الهى) است. (‌ آل عمران ۴۵ )


وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُواْ فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا


و گفتارشان که: «ما، مسیح عیسى بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم!» در حالى که نه او را کشتند، و نه بر دار آویختند؛ لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانى که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروى مى‏کنند؛ و قطعاً او را نکشتند! ( نسا ۱۷۵ )


یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقِّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاَثَةٌ انتَهُواْ خَیْرًا لَّکُمْ إِنَّمَا اللّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَات وَمَا فِی الأَرْضِ وَکَفَى بِاللّهِ وَکِیلاً


اى اهل کتاب! در دین خود، غلوّ (و زیاده روى) نکنید! و در باره خدا، غیر از حق نگویید! مسیح عیسى بن مریم فقط فرستاده خدا، و کلمه (و مخلوق) اوست، که او را به مریم القا نمود؛ و روحى (شایسته) از طرف او بود. بنابر این، به خدا و پیامبران او، ایمان بیاورید! و نگویید: «(خداوند) سه‏گانه است!» (از این سخن) خوددارى کنید که براى شما بهتر است! خدا، تنها معبود یگانه است؛ او منزه است که فرزندى داشته باشد؛ (بلکه) از آن اوست آنچه در آسمانها و در زمین است؛ و براى تدبیر و سرپرستى آنها، خداوند کافى است. ( نسا ۱۷۱ )


لَّن یَسْتَنکِفَ الْمَسِیحُ أَن یَکُونَ عَبْداً لِّلّهِ وَلاَ الْمَلآئِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَمَن یَسْتَنکِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیَسْتَکْبِرْ فَسَیَحْشُرُهُمْ إِلَیهِ جَمِیعًا


هرگز مسیح از این ابا نداشت که بنده خدا باشد؛ و نه فرشتگان مقرّب او (از این ابا دارند). و آنها که از عبودیّت و بندگى او، روى برتابند و تکبّر کنند، بزودى همه آنها را (در قیامت) نزد خود جمع خواهد کرد. ( نسا ۱۷۲ )


لَّقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَآلُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ قُلْ فَمَن یَمْلِکُ مِنَ اللّهِ شَیْئًا إِنْ أَرَادَ أَن یُهْلِکَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَأُمَّهُ وَمَن فِی الأَرْضِ جَمِیعًا وَلِلّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا یَخْلُقُ مَا یَشَاء وَاللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ


آنها که گفتند: «خدا، همان مسیح بن مریم است»، بطور مسلّم کافر شدند؛ بگو: «اگر خدا بخواهد مسیح بن مریم و مادرش و همه کسانى را که روى زمین هستند هلاک کند، چه کسى مى‏تواند جلوگیرى کند؟ (آرى،) حکومت آسمانها و زمین، و آنچه میان آن دو قرار دارد از آن خداست؛ هر چه بخواهد، مى‏آفریند؛ (حتّى انسانى بدون پدر، مانند مسیح؛) و او، بر هر چیزى تواناست.» ( مائده۱۷ )


لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَقَالَ الْمَسِیحُ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اعْبُدُواْ اللّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ إِنَّهُ مَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنصَارٍ


آنها که گفتند: «خداوند همان مسیح بن مریم است»، بیقین کافر شدند، (با اینکه خود) مسیح گفت: اى بنى اسرائیل! خداوند یگانه را، که پروردگار من و شماست، پرستش کنید! زیرا هر کس شریکى براى خدا قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام کرده است؛ و جایگاه او دوزخ است؛ و ستمکاران، یار و یاورى ندارند. ( مائده ۷۲ )


مَّا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کَانَا یَأْکُلاَنِ الطَّعَامَ انظُرْ کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الآیَاتِ ثُمَّ انظُرْ أَنَّى یُؤْفَکُونَ


مسیح فرزند مریم، فقط فرستاده (خدا) بود؛ پیش از وى نیز، فرستادگان دیگرى بودند، مادرش، زن بسیار راستگویى بود؛ هر دو، غذا مى‏خوردند؛ (با این حال، چگونه دعوى الوهیّت مسیح و پرستش مریم را دارید؟!) بنگر چگونه نشانه را براى آنها آشکار مى‏سازیم! سپس بنگر چگونه از حق بازگردانده مى‏شوند! ( مائده ۷۵ )


وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ


یهود گفتند: «عزیر پسر خداست!» و نصارى کفتند: «مسیح پسر خداست!» این سخنى است که با زبان خود مى‏گویند، که همانند گفتار کافران پیشین است؛ خدا آنان را بکشد، چگونه از حق انحراف مى‏یابند؟!  ( توبه ۳۰ )


اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِیَعْبُدُواْ إِلَهًا وَاحِدًا لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ


(آنها) راهبان خویش را معبودهایى در برابر خدا قرار دادند، و (همچنین) مسیح فرزند مریم را؛ در حالى که دستور نداشتند جز خداوند یکتائى را که معبودى جز او نیست، بپرستند، او پاک و منزه است از آنچه همتایش قرار مى‏دهند! ( توبه ۳۱ )


۱۳۸۹/۰۴/۱۰

مخالفان ودشمنان آیت الله العظمی حاج سیدعلیمحمددستغیب چه کسانی هستند؟؟

مخالفان ودشمنان آیت الله العظمی حاج سیدعلیمحمددستغیب چه کسانی هستند : 1_ افرادی که طوری فریب شان داده اندوشستشوی مغزی شده اندکه " توهم " دارند جلوی " سیدعلیمحمد " ایستادن !!  " ثواب " است !!!!!!!!  سیدعلیمحمدی که استادعرفانش آیت الله العظمی نجابت رض ایشان را " سلــــــــــــــــــــــــمان زمــــــــــــــــــــــــــان "  می گفتند _ صاحب منصبانی که بخاطرمقام دنیایی بااین مردخدادرافتاده اند . از راه ستیزباایشان واردشده اندتا " ارادت " خودرابه مقامات مافوق شان نشان بدهند . 3 _ " قطاع الطریق " : عمامه به سرهایی که خوب افرادرامی شناسند ولی اولابوی نان های داغ نان دانی درموقعی که تنورداغ است نمی گذارد ( روایت به عمامه به سرانی که بی تقوایندوطبق شرع دراجتماع وبامردم رفتارنمی نمایند - قطاع الطریق می گوید ) می خواهندبه کسی که خودراه رفته است بلکه ازدیگران به بهترین وجه دستگیری می نماید - راه یادبدهند . به کسی که استادش " سلمان زمانش " خواند . و پرواضح است که " آنکه نه خودتربیت شده است که تربیت کننده پرورش می دهد . نه خود واصل است بلکه تشنگان رابه وصال می رساند . " واضح وروشن است چنین بزرگی به حرف خیالاتیان متوهم گوش نمی دهد . چون " الاان اولیاالله لاخوف علیهم ولاهم یحزنون (آگاه باشیدکه اولیاالله نه خوفی ازگذشته دارند ونه ترسی ازآینده ) =  لاتبدیل لکلمات الله  (کلمات خداراتغییروتبدیلی نیست .)وکلمات خداکه حوادث برآنهااثرگذارنیست اول چهارده معصوم علیهم السلام هستند وبعد اولیای خاص . صنف اول ودوم رانه آنان راباماکاریست ونه ماراباایشان . گروه اول ! دوستان ! عمر - جوانی - قوه - و لحظات خودرابرای دیگران تلف نکنید . آخرت خودرابه دنیای دیگران نفروشید . خودراپل برای دیگران قرارندهید . آدم - انسان - عاقل - فقط خودرابه خدامی فروشد . خودرابه قرآن و14معصوم ع میفروشد. آیا خدای خالق تو - با جبهه گیری - عربده کشی - غیبت - تهمت - دروغ - نادیده وفقط بسنده کردن به شنیده ها - و ... درموردکسی که فقط ازاویک جسم می بینی وتمام فهم توازاوهمین ظاهراست راضیست ؟ انسان دارای روح است . توچه میدانی که طرف مقابل ات چه گنجینه ها درروح ودرون خوددارد که اینطوردرکمال نادانی علیه اووارد کارزارقربتاالی الله !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! می شوی  ؟؟؟؟؟؟ عاقل آنست که باتدبیرعمل کند . که شب اول قبرش شب پشیمانی اش نباشد .

۱۳۸۹/۰۴/۰۴

ولادت امام جوادع




http://s1.picofile.com/saidimahmid/Pictures/%DA%AF%D9%86%D8%A8%D8%AF%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%A6%D9%85%D9%87%20%D8%B9Saidimahmid.blogsky.com.jpg

http://s1.picofile.com/saidimahmid/Pictures/%DA%AF%D9%86%D8%A8%D8%AF%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%A6%D9%85%D9%87%20%D8%B9Saidimahmid.blogsky.com.jpg


http://s1.picofile.com/saidimahmid/Pictures/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B9%20%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%AA%20%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C%20%D8%B9%D8%AC%20%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%20Saidimahmid.blogsky.com.bmp


http://s1.picofile.com/saidimahmid/Pictures/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B9%20%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%AA%20%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C%20%D8%B9%D8%AC%20%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%20Saidimahmid.blogsky.com.bmp


آقاامام رضا ع ! عیدی مارا درولادت فرزندت جوادالائمه ع - ظهور فرزندت مهدی عج قراربده !                                             




۱۳۸۹/۰۲/۰۲

استفتاازحضرت آیت الله دستغیب : استعمال تریاک





http://dastgheib.ir/images/welcome.jpg


تریاک کشیدن چه حکمی دارد ؟


بسمه تعالی
سلام علیکم
حرام است و ترک آن واجب می باشد.
 
دفتر حضرت آیت الله سیدعلی محمد دستغیب


۱۳۸۸/۱۲/۱۶

http://dastgheib.ir/images/welcome.jpg

استفتاازحضرت آیت الله دستغیب










این که می‌گویند فلان مقدار کاغذ یا SMS(دعا یا ...) را بین مردم پخش کنید تا حاجت شما برآورده شود، و گرنه با مصیبتی مواجه می‌شوید، صحیح است؟



این کارها خرافات است و جنبه‌ی شرعی ندارد.



۱۳۸۸/۱۲/۰۵

سید خراسانی کیست ؟ سید حسنی کیست ؟





http://s1.picofile.com/file/6382311866/%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%D9%85_%D8%B9%D8%AC%D9%84_%D9%84%D9%88%D9%84%DB%8C%DA%A9_%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B1%D8%AC.jpeg


 جدیدا دربعضی وبلاگ ها وسایت ها تلاش می شود که آقای خامنه ای راسید خراسانی بدانند .وبرترین استدلال شان اینست که ایشان شعرگفته است : " هرچندامین بسته ی دنیانی ام اما   * * * * * دلبسته ی یاران خراسانی خویشم .  واگرنشد لااقل عنوان سید حسنی رابه ایشان نسبت دهند . ودلیل شان برای این نسبت اینست که مادرایشان ازاولادامام حسن مجتبی ع است . اولا بسیارمتاسفیم که باید مقامات ماچنین دوستان نادانی داشته باشند که به هر طریقی سعی درجعل عنوان برای آنان دارند . وثانیا  این خیالات یک جواب  بسیارساده دارد : : : : :  " تمام روایاتی که مرحوم مجلسی در جلد13بحارالانوار درباب علامات ظهورآورده  و شخصی بنام کامل سلیمان درکتابی بنام " یوم الخلاص " _ که ترجمه اش بانام " روزگاررهایی " به بازارآمده است -  راجمع آوری کرده  - درتمام آن  روایات تصریح کرده است  که هم سید خراسانی وهم سید حسنی نام مبارک هردوی آنها " محمد " است .  حال آنکه آقای خامنه ای نامشان " علی " است . پس آقای خامنه ای نه سیدخراسانی است ونه سیدحسنی .


http://clickdl.co.cc/?di=8128845705310


بعضی ازاین نادان دوستان که کاسه شان بسیارازآش داغ تراست عنوان کرده اند که محمود سبورجیان _ احمدی نژاد _ همان شعیب بن صالح است . (توضیح آنکه شعیب بن صالح سردار سپاه سیدخراسانی است . وسیدخراسانی سیدی است که قبل از ظهورآقاحجت بن الحسن عج جلودارایرانیان است . وسیدحسنی نیز سیدی است که قبل ازظهورآقاحجت بن الحسن می آید(ویژگیهای سیدحسنی درروایات چنین بیان شده است) : 1_ نامش محمداست 2_ ازاولادامام حسن مجتبی ع است . دنیارابه صلح دعوت می کند 4_ دنیاراازجنگ وکشت وکشتاربرحذرمی دارد) _ الغرض این دوستان که عجیب تعصب دارند همان باشد که آنهامی گویند اصراردارند که آقای خامنه ای یاسیدحسنی است ویاخراسانی  _ که این حرف بعلت مطالب ذکرشده دربالا صددرصدرردشد . واینها اصراردارندکه احمدی نژاد - شعیب بن صالح است . حال آنکه درروایات مربوط به شعیب بن صالح  ع  روایات صراحتا اعلان می کنند که 1_ شعیب بن صالح قدبلندورشید هستند 2_ شعیب بن صالح ع گندمگون است . 3_ شعیب بن صالح سفیدی زیرگلویش در آفتاب می درخشد


http://clickdl.co.cc/?di=1112884567664


. حال دوستان آیا احمدی نژاد قدبلنداست  ؟ ؟ ؟ ؟ ؟  آیا احمدی نژادزیباست ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ آیا احمدی نژاد سفیدی اصلا دارد که درآفتاب بدرخشد ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ آیا احمدی نژاد گندمگون است ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟


۱۳۸۸/۱۲/۰۴

قاتل جانی خبیث عبدالمجید معروف به عبدالمالک ریگی به دام افتادوقلب همه ماخنک شد





http://www.newsparsa.com/files/fa/news/1388/12/4/1589_892.jpg


بارها سی دی سربریدن های ریگی خبیث رابه تماشانشسته بودم . آنقدرصحنه ها دلخراش بودکه غالبادرتنهایی به آنها نگاه می کردم ودرهمان تنهایی به مظلومیت کشته شدگان اشک می ریختم وگریه می کردم . اماامروزهم اشک ریختم . گریه کردم - خوشحالی کردم . خوشحالی واشک شوق بردستگیری قاتل خبیث  - عبدالمالک ریگی


خبیث ریگی دردوران یکه تازی وغرور


http://i15.tinypic.com/29y1lkw.jpg


http://img2.pict.com/34/31/07/2111697/0/ri3.jpg


http://edalat-s.org/gallery/images/imageupload/59518%5B1%5D.jpg


http://sites.google.com/site/irnoncom/irnon1/abdol-malek-rigy-gorohak-jandalah.jpg






http://www.inn.ir/iran_media/image/2010/02/164520210_orig.jpg


http://img2.pict.com/15/84/f3/2111699/0/ri4.jpg


سجده ی شکربه درگاه خدای مظلومان - بی یاوران - به ظلم کشته شدگان بجای آوردم .ازخوشحالی  نمی دانستم چه بکنم . موبایل رابرداشتم وپیام تبریک دستگیری این قاتل جانی را برای همه دوستان Send To allکردم .


خبیث ریگی درذلت دستگیری وافتادن از اسب غرور




۱۳۸۸/۱۱/۰۹

دست نوشته ای از شهید ؛ حبیب روزیطلب ؛




دست نوشته ای از شهید ؛ حبیب روزیطلب ؛ ـــ ازشهدای طلبه آیت الله العظمی سیدعلیمحمددستغیب


http://www.borhann.com/images/stories/shohada/11%20320x200.jpg

بگذریم خدا کند که از جسم ما هم چیزی بر جا نماند. این را بارها به بچه ها گفته ام: هیچ دلم نمی خواهد که از جسمم ذره ای بر خاک بماند. رجعت به طرف الله حق است و این حقّ هرچه تمام عیار تر حق تر. به بچه ها گفتم اگر از جسم من هم اثری ماند بعد از دفن بر آن سنگی نیاندازید و اگر سنگی گذاشتید بر روی آن اسمم را هم ننویسید.


بی مقدمه شروع می کنم و هرچه را می نویسم مقدمه می انگارم. زندگی همه وحتی مرگشان را مقدمه می دانم و حتی پس از مرگشان را. خون شهید خیلی برکت دارد، خون شهید زندگی می دهد. شهیدان بقاء بخشیدن به فنا را از خود شروع می کنند و این را در مقام معلمی بزرگ به همه خلق می آموزند.



تو اول سروجان باختی اتدر ره عشق         تا بدانند خلایق که (فنا) شرط بقاست



دومین بار است که از جبهه باز می گردم. اول بار از سوسنگرد و کربلای هویزه و این بار از آبادان. حال رفتنم با برگشتنم یکی نیست. حال که برمی گردم این جسم برایم سنگینی می کند. دوباره باید برگردم همان خوردن و همان خوابیدن. دیدن همان چیزهای تکراری دوباره و چند بار شنیدن، همان حرف های تکراری. رفتن همان جا های تکراری و حتی ... نمی دانم همه چیز و همه چیز تکراری وتکراری.

نمی دانم که شاید این زجر کشیدن هم خودش حرکت باشد و آن خسته شدن ها رشد.



از چند ماه پیش که مادرم قصد رفتن به جبهه کرد و مقدمات رفتنش فراهم شد دیگر حالات دیگری داشت برای بیان آن حالات من شب زنده داری ها واقامه نماز شب ونماز صاحب الزمان و نماز موسی بن جعفر و... و گریه های شبانه اش را نمی گویم، چشم های همیشه اشک آلودش را نمی گویم، تواضع عجیبی را که پیدا کرده بود نمی گویم، حبّ شدیدی وجودش را به آتش کشیده بود. هیچگاه قابلیت چنین مادری را نداشتم. زبانم از بیان صفات او عاجز است. بیست سال با او زندگی کردم همه آن بیست سال یک طرف و آن سه شب هم یک طرف.



شب پنج شنبه ساعت سه، ده دقیقه کم مادرم صدایم زد. بهتر بگویم مادرانه از خواب بیدارم کرد. رفتم به حال نشسته چرتم برد. صدایم زد حبیب دوباره خوابت برد؟ سرم را بلند کردم شرمنده شدم وقتی دیدم سجاده نمازش پهن است و از مدت ها قبل بیدار بوده وبه مناجات با محبوبش مشغول، از خواب بودنم شرمنده شدم. من همیشه در برابر مادرم احساس حقارت عجیبی دارم اما در این وقت، شب ها طور دیگری است. دلم می خواهخد دستش را ببوسم به پایش بوسه زنم اما او نمی گذارد هیچوقت نگذاشته است. برایم سحری آماده کرده است. فردا باید روزه بگیرم، با خود فکر می کنم آنکه می خواهد پرواز یاد بدهد باید اول خود پرواز را آموخته باشد.



قرار بود ساعت نه به گلستان شهدا برویم. صبح پنج شنبه اولین بار است که با مادرم به زیارت شهدا می رویم بر سر قبرهای شهدای تازه به خاک سپرده شده می رویم. جسمشان را می گویم. بعضی ها جسمشان هم به آسمان می رود یعنی که جسمشان هم از جنس روحشان می شود. آنها که جسمشان هم از جنس روحشان می شود دیگر صحبت ناجنس برای ایشان عذاب الیم می شود.



بگذریم خدا کند که از جسم ما هم چیزی بر جا نماند. این را بارها به بچه ها گفته ام: هیچ دلم نمی خواهد که از جسمم ذره ای بر خاک بماند. رجعت به طرف الله حق است و این حقّ هرچه تمام عیار تر حق تر. به بچه ها گفتم اگر از جسم من هم اثری ماند بعد از دفن بر آن سنگی نیاندازید و اگر سنگی گذاشتید بر روی آن اسمم را هم ننویسید.



من هرگز نمی خواهم و دوست نمی دارم که کسی آرامش مرموز دیشب شط را و دریا و اقیانوس را ایستایی بخواند. دیشب در زیر نور ماه ، شطّ عظمتش پیدا بود. رنگ آسمان رنگ آب شده بود. هرگز حتّی به خواب هم نمی دیدم که چنین شبی روی لنج جلوی دیدگان مستقیم ماه و آسمان و آب و ... به نماز شب بایستم. (دروغ ننوشته باشم که نماز را نشسته خواندم نمی دانم چرا! ولی مایل به گفتنش نیستم. خدا خودش شاهد است که زانوهایم جان ایستادن نداشتند همین!)



بله رنگ آسمان رنگ آب شده بود ورنگ آب هم رنگ آسمان، بهترین رنگ ها، نیکوترین رنگها. دیگر از آن رنگ زیباتر نمی توانی بیابی البته من کور و غرق در ظلمت درون شاهد آن مراتب این رنگ را هم نمی توانستم ببینم. حجاب ها ، چشم های قلبم را گرفته بودند. دیشب من فقط مجال خواند قسمت هایی از مناجات توبه کاران (خمس عشر) را پیدا کردم.


الهی البستنی الخطایا ثوب مذلّتی وجللنی التباعد منک لباس ..."



سید مظلوم خدایارتوباد




سید مظلوم خدایارتوباد            احمدموسی نگهدارتوباد


http://contrast.persiangig.com/image/Dastgheib%2002.jpg


شاهچراغ ـ نام مبارکش میرسیداحمداست که پسرارشدامام هفتم موسی کاظم علیهماوعلیهم السلام اند



۱۳۸۸/۱۱/۰۵

روایتی دیگرازوقایع شیراز به نقل ازوبلاگ شهبازی مورخ:اهانت به آیت‌الله دستغیب را محکوم می‌کنم!



روایتی دیگرازوقایع شیراز  به نقل ازوبلاگ شهبازی مورخ


                                         آدرس مطلب


http://secure.bluehost.com/~shahbazi/blog/Archive/8815.htm


جمعه، 17 مهر 1388/ 9 اکتبر 2009، ساعت 9 بعد از ظهر
شیراز در بحران
اهانت به آیت‌الله دستغیب را محکوم می‌کنم!
توهین هدفمند به حضرت آیت‌الله حاج سید علی‌محمد دستغیب و تهاجم به ساحت مقدس مرجعیت شیعه را محکوم می‌کنم و خواستار پایان یافتن سریع تحرکات کانون‌های مشکوک و فتنه‌گر برای ایجاد آشوب و سرکوب سازمان‌یافته در شهر شیراز و استان فارس هستم.
شیراز در وضع بحرانی است. در پی مواضع آیت‌الله سید علی‌محمد دستغیب در اجلاس اخیر مجلس خبرگان رهبری، و پیش و پس از آن، در هفته گذشته تهاجمی شدید علیه وی در شیراز آغاز شده. این تهاجم با سخنان حجت‌الاسلام ایمانی، امام جمعه جدید شیراز، [1] و تهیه طوماری با نام «نخبگان فارس»، که امضای گروهی از ائمه جمعه و مدیران و کارشناسان دولتی در آن درج شده، [2] و سرانجام در چهارشنبه 15 مهر با صدور اطلاعیه شیخ محی‌الدین حائری شیرازی، امام جمعه سابق شیراز که اکنون در قم ساکن است، [3] و سخنان محمدباقر ولدان به اوج رسید. ولدان طلبه‌ای جوان است که در سال گذشته رئیس شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه استان‌های فارس و کهگیلویه و بویراحمد شد. ولدان گفت: «شاید صانعی و دستغیب دچار اختلال روحی و روانی شده‌اند»، «باید صانعی و دستغیب را احضار و از آنان امتحان علمی گرفت»، «بعضی با ناچیز علم‌هایی که دارند هیاهو به راه انداخته‌اند»، «باید این ننگ را از چهره شیعه پاک کرد و با صانعی و دستغیب برخورد کرد.» روزنامه سبحان، به مدیرمسئولی محمدعلی حیاتی نماینده لامرد در مجلس شورای اسلامی، این جملات را با حروف درشت در صفحه اوّل درج کرد. مضمون پیام حائری، که هم‌زمان با انتشار طومار «نخبگان فارس» صادر شد، دعوت به برخورد با آیت‌الله دستغیب است.


حائری نوشته:
«می‌گویند چرا نخبگان فارس چنین بیانیه‌ای نوشتند. نخبگان فارس کارت خود را نشان دادند و اگر نشان نمی‌دادند مؤاخذه می‌شدند. نشان دادند تا طرف مقابل از توهّم خارج شود. آن‌ها که نشان ندادند به طرف مقابل دشمنی کرده‌اند و باید پاسخگو باشند.»
در مقابل، تعدادی از هوداران آیت‌الله دستغیب، علی‌رغم بیانیه دفتر ایشان مبنی بر عدم تجمع، [1] دیشب، پنجشنبه 16 مهر، در مسجد قبا (آتشی‌های سابق) در نزدیکی حرم حضرت شاهچراغ (س)، برادر بزرگ امام رضا (ع)، اجتماع کردند. گروهی نیز در مسجد نو، محل فعلی برگزاری نماز جمعه، جمع شدند تا در زمان سخنرانی آیت‌الله دستغیب به اجتماع فوق حمله کنند. آیت‌الله دستغیب، برای جلوگیری از درگیری، که می‌توانست فرجامی خونین داشته باشد، در تجمع هواداران خود حضور نیافت. هم اکنون شهر در التهاب است.



محمدباقر ولدان

خاندان دستغیب
خاندان دستغیب از خاندان‌های معتبر شیراز است که در پنج سده اخیر محبوبیت فراوان داشته. این خاندان از دوره صفویه علما و حکما و شعرا و قضات و رجال سیاسی فراوانی به شهر شیراز تقدیم کرده. در زمان صفویه، علمای این خاندان، مانند میرزا صادق و پدرش، قاضی‌القضات شیراز بودند. میرزا صادق پسرعموی میرزا نظام دستغیب است. میرزا نظام از شعرای شیراز بود که در جوانی، سی سالگی، در گذشت (1039 ق.) و در حافظیه مدفون شد. دیوانش بالغ بر سه هزار بیت است. هم‌زمان، میرزا جعفر دستغیب، متولی امام‌زاده میرمحمد (س)، برادر امام رضا (ع)، بود. میرزا طاهر نصرآبادی اصفهانی می‌نویسد:
«آبای ایشان به غیرفضیلت حالتی داشته‌اند که اولیا را دست دهد... شهرت ایشان به دست غیب سبب آن است که شخصی از عناد شجره‌ای از او طلبیده، از غیب دستی پیدا شده، شجره ایشان را آورد.» (محمدطاهر نصرآبادی، تذکره نصرآبادی: تذکره الشعرا، با مقدمه و تصحیح و تعلیقات محسن ناجی نصرآبادی، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اوّل، 1378، ج 1، صص 268، 383-385)
آن «حالت» معنوی، که صاحب تذکره نصرآبادی بدان توجه کرده، در آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب، نخستین امام جمعه شیراز پس از انقلاب، عیان بود. آیت‌الله شهید دستغیب از جوانی امامت جماعت مسجد جامع عتیق، کهن‌ترین مسجد شیراز در مجاورت حرم شاهچراغ (س)، را به دست داشت و دعای کمیل ایشان هماره جمعیت فراوانی را جلب می‌کرد.
میزان محبوبیت خاندان دستغیب را از آراء آنان در انتخابات فارس و شیراز می‌توان دریافت. در انتخابات دوره چهارم مجلس خبرگان رهبری (24 آذر 1385) ترتیب آراء چنین بود: سید علی‌اصغر دستغیب 1181783 رأی، سید علی‌محمد دستغیب 883918 رأی، احمد بهشتی 583486 رأی، محمد صادق (محی‌الدین) حائری شیرازی 478887 رأی، اسدالله ایمانی 453222 رأی. کل آراء استان فارس یک میلیون و 928 هزار و 856 رأی گزارش شده بود. [1] در انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی (24 اسفند 1386) دو تن از اعضای خاندان دستغیب به مجلس راه یافتند: دکتر سید احمدرضا دستغیب پسر آیت‌الله سید علی‌اصغر دستغیب (نماینده اوّل شیراز) و مهندس سید احمدرضا دستغیب.
سید علی‌محمد دستغیب، از نوادگان میرزا هدایت‌الله دستغیب مجتهد شیرازی، عالم نامدار فارس در دوره قاجاریه، و خواهرزاده آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب (شهید محراب)، است. او در سال 1349 به دستور آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب، در فضایی به شدت امنیتی که هیچ یک از روحانیون حاضر در مجلس جرئت قرائت یا حتی تأیید اعلامیه حمایت از مرجعیت امام خمینی را نداشتند، این اعلامیه را در مجلس ختم آیت‌الله حکیم در مسجد نو شیراز (1349) قرائت نمود و از آن پس دورانی طولانی در زندان و تبعید به سر برد. مشروح ماجرای فوق را در رساله «زمین و انباشت ثروت: تکوین الیگارشی جدید در ایران امروز» شرح داده‎ ام. [1]
آیت‌الله سید علی‌محمد دستغیب در سه دهه پس از انقلاب بیش از یکهزار طلبه برجسته تربیت نمود و هم اکنون 650 الی 700 طلبه در کلاس‌های حوزه علمیه وی حضور دارند. مسجد قبا محل حضور و پرورش نیروهای انقلابی کثیری بوده است. بیش از هفتصد تن از فعالین مسجد قبا در دوران جنگ با تجاوز حکومت صدام به شهادت رسیدند که بسیاری‌شان از فرماندهان و سرداران فارس در جنگ و حدود هفتاد تن روحانی بودند.


پیشینه ماجرا
در سال‌های پس از انقلاب، این نخستین بار نیست که شهر شیراز به تنش کشیده می‌شود. در سال 1364، در اوائل امامت جمعه حائری در شیراز که وی فاقد اقتدار کافی در ساختار حکومتی بود، حوادثی مشابه رخ داد. در شب قدر (خرداد) 1364 سید احمد پیشوا (متوفی 24 بهمن 1384 در 74 سالگی)، امام جماعت مسجد نو، سخنانی بیان کرد که به آشوب در شهر انجامید. حائری از پیشوا حمایت کرد و بیت آیت‌الله شهید سید عبدالحسین دستغیب علیه او موضع گرفت. امام خمینی برای آرام کردن آشوب پیام فرستاد و شیخ احمد جنتی را به شیراز اعزام نمود. آیت‌الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی در یادداشت‌های یکشنبه 16 تیر 1364 می‌نویسد:
«نمایندگان شیراز آمدند و گزارشی از حوادث اخیر شیراز را دادند که حزب‌الله علیه آقای حائری شیرازی امام جمعه اقداماتی کرده‌اند به خاطر حمایت او از پیشوا که علیه انقلاب مطالبی گفته و منجر به دخالت امام و اعزام آقای جنتی به شیراز و دادن پیام به علما و مردم شده است.» (کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال 1364: امید و دلواپسی، به اهتمام سارا لاهوتی، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، 1387، صص 179-180) 


سه‌شنبه 21 مهر 1388/ 13 اکتبر 2009، ساعت 3 بعد از ظهر

آیت‌الله سید عبدالعلی آیت‌اللهی کیست؟

در طوماری که به نام «نخبگان فارس» تهیه و منتشر شد، اولین امضا به آیت‌الله حاج سید عبدالعلی آیت‌اللهی تعلق داشت. این امر، با توجه به شیخوخیت و شأن بلند آیت‌الله آیت‌اللهی و خاندان ایشان در جنوب ایران، موجب شگفتی شد. اندکی بعد، در پی استعلام دفتر آیت‌الله دستغیب، ایشان ماوقع را چنین بیان کردند:
بسمه تعالی
با اهداء سلام و تحیت صمیمانه
روز گذشته یک نفر شیخ به نام ولدان با یک نفر از دوستان به منزل آمد و حقیر را فریب شیطانی داد و اظهار نمود عده زیاد از علما و ائمه جمعه امضا نموده‌‌اند نامه‌ای را که همراه داشت و حتی تصریح نمود که آیت‌الله سید علی‌اصغر دستغیب مدظله هم امضا نموده‌، لذا حقیر هم با فریب او امضا نمودم. بعد معلوم شد که گفته‌های او دروغ صرف بوده. حقیر آیت‌اللهی جداً عذرخواهی می‌کنم و شرمنده هستم. آیت اللهی.

آیت‌الله حاج سید عبدالعلی آیت‌اللهی فرزند آیت‌الله سید عبدالمحمد آیت‌اللهی و نوه مجتهد لاری است.

آیت‌الله حاج سید عبدالعلی آیت‌اللهی (1387)


حاج سید عبدالحسین مجتهد لاری (متولد 3 صفر 1264، متوفی 4 شوال 1342 ق./ 15 اردیبهشت 1303 ش.)، نیای خاندان آیت‌اللهی، از چهره‌های نامدار دوران انقلاب مشروطه و جهاد ضد انگلیسی سال‌های جنگ اوّل جهانی است. تبار مجتهد لاری از طریق امام‌زاده رکن‌الدین، مدفون در دزفول، به حضرت حمزه فرزند امام موسی بن جعفر (ع) می‌رسد. درباره مجتهد لاری کتب و منابع متعدد منتشر شده و زندگینامه وی بی‌نیاز از تکرار است.
نگارنده نیز در آثار خود بر جایگاه برجسته این عالم مجاهد تأکید فراوان نموده است. در دوران همکاری با سیما فیلم و سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، به عنوان مشاور علمی، هماره بر ضرورت ساخت سریالی درباره مبارزات مجتهد لاری اصرار می‌نمودم. در هفتادمین سالگرد جهاد 1336 ق./ 1917 م. مردم جنوب، به فتوای مجتهد لاری، علیه استعمار بریتانیا مقاله‌ای نوشتم که در دو شماره روزنامه کیهان، مورخ 27 و 29 اردیبهشت 1366، منتشر شد.



پسران مجتهد لاری، سید علی اکبر آیت‌اللهی و سید علی‌اصغر آیت‌اللهی و سید عبدالمحمد آیت‌اللهی، از علمای مبارز و خوش‌نام جنوب ایران در زمان خود بودند و این میراث به فرزندان آنان انتقال یافت.
آیت‌الله حاج سید عبدالعلی آیت‌اللهی از علمای مبارز جنوب است که در سال‌های 1341- 1343، در آغاز نهضت امام خمینی (ره)، در ترغیب عشایر جنوب به قیام مسلحانه نقش مهمی ایفا نمود. این ماجرا به قیام عشایر لر و نفر و کشتار خونین ایشان توسط ارتش حکومت پهلوی انجامید.
دکتر کشواد سیاهپور در پژوهش ارزنده و مستند خود در پیرامون قیام سال‌های 1341- 1343 عشایر جنوب ماجرای کشتار فجیع عشایر لر و نفر لارستان را شرح داده است.

به‌نوشته سیاهپور، در پی «اوامر مطاع اعلیحضرت» نظامیان تیپ 23 شیراز به فرماندهی سرهنگ اشرفی به لارستان و صحرای باغ، محل استقرار طوایف لر و نفر، روانه شدند. عملیات از 15 فروردین 1343 با پخش اعلامیه‌هایی به‌وسیله هواپیما مبنی بر تسلیم شدن عشایر آغاز شد. «عملیات مخصوص» از اواخر فروردین 1343 آغاز شد. پس از مقاومت‌های شدید، سرانجام در سحرگاه 28 اردیبهشت 1343 نیروهای نظامی و چریک‌های مزدور محلی با انواع سلاح‌های مجهز و مدرن تیربار و خمپاره‌انداز محل استقرار مردان و زنان و کودکان لر و نفر را محاصره کردند و زیر آتش شدید گرفتند. هجوم نظامیان چنان بی‌رحمانه و غافلگیرکننده بود که عده زیادی از زنان و کودکان و مردان در خواب مقتول یا زخمی شدند. در این فاجعه 21 زن و مرد و کودک کشته و 13 نفر مجروح شدند. از تعداد مقتولین و مجروحین بیش از 20 نفر زن و کودک بودند. (بنگرید به: کشواد سیاهپور، قیام عشایر جنوب، 1341- 1343، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1388، صص 543-549) این ماجرا چنان فجیع و زشت بود که باقر پیرنیا، استاندار فارس در سال‌های اوّلیه پس از سرکوب قیام عشایر جنوب، در خاطراتش، که در اواخر عمر در آمریکا نگاشته، کشتار طوایف لر و نفر را چنین توصیف کرد: «به درستی کار ناپسندیده و غیرشرافتمندانه‌ای بود.» (باقر پیرنیا، گذر عمر: خاطرات سیاسی باقر پیرنیا، تهران: انتشارات کویر، 1382، ص 245)
زندگینامه حاج سید عبدالعلی آیت‌اللهی تدوین و منتشر شده است: محمدباقر وثوقی، زندگی و مبارزات آیت‌الله حاج سید عبدالعلی آیت‌اللهی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386.
 


جمعه، 17 مهر 1388/ 9 اکتبر 2


خاندان حائری شیرازی
محی‌الدین حائری شیرازی از خاندان‌های روحانی قدیمی و شناخته شده فارس، مانند دستغیب و محلاتی و فالی و آیت‌اللهی و غیره، نیست. پدر وی، شیخ عبدالحسین حائری، روحانی گمنامی در شیراز بود. پدر شیخ عبدالحسین فردی است به‌نام محمدطاهر که گویا در کربلا زندگی می‌کرد. محمدطاهر به شیراز مهاجرت کرد و از یکی از خاندان‌های تاجر شیراز، موسوم به نمازی، زن گرفت. خانواده فوق در دوران رضا شاه نام خانوادگی «حائری» را برگزید. (گفتگوی آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی با کیهان فرهنگی، سال بیستم، شماره 207، دی 1382، ص 6) *
در دوران پهلوی، شیخ صدرالدین حائری شیرازی (1309-1383) امام جماعت مسجد سپهسالار (امام خمینی کنونی) در شیراز، واقع در فلکه شهرداری نزدیک به بازار وکیل، بود که زیر نظر اوقاف اداره می‌شد. در زمان قیام 15 خرداد 1342 شیخ صدرالدین حائری چهره‌ای سرشناس نبود و در فهرست کسانی که به عنوان محرک اصلی دستگیر و به تهران اعزام شدند جای نداشت. روحانیون و فعالین سرشناس شیراز که در جریان حمله شبانه 15 خرداد 1342 دستگیر و با هواپیمای داکوتای ارتشی به تهران اعزام شدند عبارت بودند از آیت‌الله شیخ بهاءالدین محلاتی و پسرش شیخ مجدالدین محلاتی، جلال‌الدین آیت‌الله‌زاده (برادر آیت‌الله محلاتی)، آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب و پسرش سید هاشم دستغیب، و سید مجدالدین مصباحی. در آن زمان، مصباحی سرشناس‌ترین واعظ شهر در حمایت از نهضت امام خمینی بود. (بنگرید به اسناد مندرج در: نفس مطمئنه، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378) صدرالدین حائری، مانند بسیاری از روحانیون شیراز، از اوائل سال 1342 در نهضت امام خمینی فعال شد و این امر به برکناری وی از امامت مسجد سپهسالار و خانه‌نشینی‌اش انجامید. شیخ محمد صادق (محی‌الدین) حائری (متولد اسفند 1315)، برادر کوچک، تا سال 1348 در فعالیت‌های سیاسی حضور نداشت. او در این سال، به دعوت رجبعلی طاهری و دیگران و تشویق برادر بزرگش، سخنرانی در زمینه مباحث اخلاقی در جلسات هفتگی مسجد شمشیرگرها را پذیرفت ولی به دلیل حضور جوانان انقلابی در جلسات فوق در دستگیری گسترده سال 1352 وی نیز دستگیر شد و چند ماه (کمتر از یک سال) زندانی بود. از آن پس، محی‌الدین حائری شیرازی از هر گونه تحرکی که شائبه فعالیت سیاسی داشته باشد کناره گرفت و در قم ساکن شد. وی در حوادث سال‌های 1356- 1357 نیز در شیراز حضور نداشت. در زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران (1357) آیت‌الله شیخ بهاءالدین محلاتی و آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب علمای درجه اوّل فارس بودند.
شیخ محی‌الدین حائری شیرازی اندکی پس از شهادت آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب (20 آذر 1360)، از 10 دی 1360 تا اوائل بهمن 1387، حدود بیست و هفت سال، ابتدا امام جمعه شیراز و پس از شهادت آیت‌الله ربانی شیرازی (17 اسفند 1360) نماینده ولی فقیه در فارس نیز شد. او در این دوره طولانی اقتدار فراوان کسب کرد و شبکه‌ای خانوادگی از مدیران را در فارس پایه‌گذاری نمود. حائری شیرازی به تأسیس حوزه علمیه و پرورش طلاب و نخبگان اقدام نکرد و بیش‌تر اوقات خود را مصروف به طرح «فلاحت در فراغت» نمود. مؤسسه فوق و شرکت‌های اقماری آن بخش عمده اراضی مرغوب دولتی و حتی خصوصی و مراتع عشایر را در اطراف شیراز به قطعات کوچک تفکیک کرده و فروختند.
اقدامات حائری شیرازی در طول بیست و هفت سال اقتدارش در فارس او را در میان مردم به شدت منزوی کرد تا بدان‌جا که در انتخابات سوّمین دوره مجلس خبرگان رهبری (اوّل آبان 1377) قادر به کسب رأی نشد. در انتخابات فوق افراد زیر نمایندگان فارس در مجلس خبرگان بودند: سید علی‌اصغر دستغیب با 913559 هزار رأی، سید علی‌محمد دستغیب با 805262 رأی، احمد بهشتی با 564786 رأی، سید محمدحسین ارسنجانی با 416875 و اسدالله ایمانی با 408150 رأی. [1]



* نام دیگر کربلا، یا مکان مرقد امام حسین (ع)، «حائر» است. نام «حائر» از حیره، شهر باستانی کلدانی، منشاء گرفته که در همین مکان واقع بود. کسانی که در کربلا متوطن بودند گاه نام خانوادگی حائری را برمی‌گزیدند مانند آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی. آیت‌الله حائری یزدی در روستای مهرگرد، واقع در میبد یزد، به دنیا آمد و پس از تحصیل در اردکان و یزد در هیجده سالگی به عتبات رفت و مدتی در کربلا و سپس سامرا ادامه تحصیل داد.


وقایع شیراز به قلم توانای مورخ ؛ شهبازی دروبلاگش





وقایع شیراز به قلم توانای مورخ ؛ شهبازی دروبلاگش باآدرس :

http://secure.bluehost.com/~shahbazi/blog/Archive/8819.htm#Dastgheib_Khebregan_Rahbari

دوشنبه، 14 دی 1388/ 4 ژانویه 2010، ساعت 2 صبح
به بهانه حوادث اخیر شیراز و اهانت به بیت آیت‌الله شهید دستغیب
تأمّلی بر کارکردهای مجلس خبرگان
حوادث شهر شیراز بسیار تأثرانگیز است. با سازمان‌دهی و صحنه‌سازی اقلیتی معدود، که فاقد کم‌ترین پایگاه در میان مردم فارس و اهالی شهر شیراز هستند، از بیت معزز آیت‌الله شهید سید عبدالحسین دستغیب هتک حرمت شد و، علاوه بر آن، مسجد قبا، سنگر بزرگ جوانان انقلابی در دوران مبارزه با حکومت پهلوی و یکی از بزرگ‌ترین پایگا‌ه‌های اعزام نیرو به جبهه‌ها در دوران جنگ تحمیلی، با مصوبه شورای تأمین استان، بسته شد. امروز نامه بانوان مکرمه بیت آیت‌الله شهید دستغیب را خواندم. [1] تکان دهنده بود. به کدامین گناه؟
این تهاجم، هر چند دارای پیشینه طولانی است، [2] لیکن به شکل جدید با مواضع آیت‌الله سید علی‌محمد دستغیب در انتخابات ریاست‌جمهوری به سود مهندس موسوی آغاز شد و با سخنان ایشان در اجلاس مجلس خبرگان رهبری (31 شهریور 1388) اوج گرفت.


آیت‌الله دستغیب سخنی عجیب نگفت. او تنها از ابتدایی‌ترین و بدیهی‌ترین حقوق یک عضو خبرگان بهره جست و خواستار حضور آقایان موسوی و خاتمی و کروبی در اجلاس خبرگان و توضیح آنان درباره وقایع جاری و توجه بیش‌تر اعضای مجلس فوق به وظایفی شد که قانون اساسی به عهده آنان نهاده. [3] در پی این سخنان، گروهی از اعضای مجلس خبرگان جنجالی بزرگ پدید آوردند و تا بدان‌جا پیش رفتند که اخراج نامبرده را خواستار شدند. [4] در آن زمان، آقای علی مطهری، در نقد عملکرد این گروه، نوشت:
«برخوردی که با آیت‌الله سید علی‌محمد دستغیب در مجلس خبرگان انجام شد، حاکی از وجود یک نگاه غلط در این مجلس به وظیفه خبرگان رهبری است. این جریان فکری آیت‌الله دستغیب را، که در نطق خود خواهان حضور مخالفان در این مجلس و بیان نظرات‌شان بود و نسبت به امنیتی شدن فضای جامعه هشدار داده بود، متهم به ساختارشکنی کردند و پرونده ایشان را به کمیسیون تحقیق ارسال نمودند تا در صورت لزوم حکم اخراج ایشان صادر شود... خبرگان رهبری حتی مجازند عملکرد رهبری را مورد بررسی قرار داده و پیشنهاداتی به معظم‌له ارائه نمایند... شاید برخی اعضای این مجلس چنین فکر می‌کنند که هر چه از مقام معظم رهبری بیش‌تر تعریف و تمجید کنند ایشان خوشحال‌تر می‌شوند...» [5]
در پی برخوردهای فوق به آیت‌الله دستغیب، و تداوم آن به وضع تأثیرانگیز کنونی، برای من، به عنوان مورخ و پژوهشگر سیاسی، پرسش‌ زیر درباره وظایف و کارکردهای مجلس خبرگان به جدّ مطرح شده است:
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نه تنها یک منشور ملّی است بلکه سند فقهی مهمی نیز به‌شمار می‌رود زیرا علاوه بر فقیهی بزرگ چون امام خمینی، فقهایی نامدار چون آقایان گلپایگانی و نجفی مرعشی و دیگران مفاد آن را مورد تأیید قرار داده‌اند.
قانون اساسی در اصل پنجم «ولایت امر و امامت امت» را، «در زمان غیبت حضرت ولی‌عصر» (عج)، بر عهده «فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبّر» می‌داند و در اصل یکصد و هفتم «خبرگان منتخب مردم» را متولی «تعیین رهبر» معرفی می‌کند. در اصل یکصد و یازدهم برکناری رهبر نیز از وظایف مجلس خبرگان تعیین شده است:
«هر گاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود، یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است، از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل یکصد و هشتم می‌باشد...»
قانون اساسی، هم در اصل یکصد و هفتم پس از بازنگری سال 1368 و هم در اصل یکصد و دوازدهم مصوب سال 1358، تصریح می‌کند که «رهبر [یا اعضای شورای رهبری] در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی» هستند.
به این ترتیب، قانون اساسی جمهوری اسلامی سازوکاری روشن برای نظارت و نقد و حتی عزل رهبر تبیین کرده است. این امتیاز بزرگی برای نظام سیاسی ایران است و تفاوت می‌کند با نظام‌های سیاسی همچون بریتانیا که فرمانروا (پادشاه یا ملکه) دارای «قدرت الهی» و «نماینده خداوند بر روی زمین» تلقی می‌شود. به اعتقاد سِر ویلیام بلاکستون، شخصیت نامدار حقوقی بریتانیا، پادشاه موجودی است که «تابع هیچ انسان زمینی نیست، وابسته به هیچ انسانی نیست و قابل محاسبه به ‏وسیله هیچ انسانی نیست.» طبق اصل معروف بلاکستون،
«هیچ دادخواست و اعلام جرمی علیه پادشاه نمی ‏تواند انجام گیرد حتی در امور مدنی؛ زیرا هیچ دادگاهی نمی‏ تواند بر او سیطره قضایی داشته باشد... هیچ قوه قضایی در روی زمین قدرت آن را ندارد که پادشاه را به جنایت متهم کند، چه رسد به این که او را تنبیه کند.»  
بنابراین، اگر مجلس خبرگان رهبری را به عنوان نهادی قانونی با کارکردهای تعریف شده و جزئی غیرقابل تفکیک از نظام ولایت فقیه بپذیریم، ناگزیر باید، در کنار کارکردهای اثباتی، کارکردهای نظارتی و انتقادی و در نهایت سلبی آن را نیز بپذیریم. به عبارت دیگر، طبعاً در مجلس خبرگان باید کسانی باشند که عملکردهای رهبر موجود را نقد کنند و در صورت لزوم به صورت یک فراکسیون برای عزل او بکوشند. آنان یا موفق خواهند شد رأی اکثریت اعضای مجلس خبرگان را جلب کنند یا ناموفق خواهند ماند. در هر دو صورت، این رویه‌ای غیرقانونی و غیر شرعی، مغایر با قانون اساسی، است که عضو منتقد مجلس خبرگان رهبری، یا حتی عضوی که برای برکناری رهبر موجود می‌کوشد، مورد تهاجم و آماج حذف و طرد و هتک قرار گیرد. اگر این رویه رواج یابد، کارکردهایی که قانون اساسی به عهده مجلس خبرگان رهبری گذارده عملاً سلب شده و مهم‌ترین نهاد نظارتی قانون اساسی و رکنی لاینفک از نظام ولایت فقیه به همان «شیر بی یال و دم و اشکم» بدل گردیده که مولانا در مثنوی توصیفش کرده است.

چهارشنبه، 9 دی 1388/ 30 دسامبر 2009، ساعت یک صبح
در اندیشه فردا
نمی‌دانم فردا، و روزهای پس از آن، چه رخ خواهد داد. نگران خود نیستم؛ نگران سرزمینم، نگران مردمم هستم. آماده‌ام برای هر حادثه. به یقین، اجازه نخواهم داد تحقیرم کنند. بارها تا آستانه مرگ رفته و احساس مردن را تجربه کرده‌ام. این بار به استقبالش خواهم شتافت پیش از آن‌که تحقیر شوم، پیش از آن‌که به حقارت بکشانندم. مردن چون پدر آرزوی دیرین من است. این میراث خاندان من است.
هیچگاه به افراط دعوت نکردم. صادقانه علیه فساد کوشیدم. بهروزی جامعه‌ام را از صمیم قلب آرزومند بودم. پیام من در این وبلاگ دعوت به پرهیز از خشونت بود و دعوت به اعتدال. افسوس، که گوش شنوایی نیافتم در میان آنان که باید خود منادی آرامش در جامعه می‌بودند. سبک‌سرانه، اعتراضی معقول و معمول به نتیجه یک انتخابات را به جنبشی بنیان‌فکن بدل کردند و مملکتی با تاریخ و میراثی گران‌سنگ را در یک کفه ترازو نهادند و کوته‌قامتانی سبک را در کفه دیگر.
احساسی مبهم دارم؛ احساس فرجامی غریب و ناشناخته. نمی‌دانم روزهای پسین را خواهم دید یا نه. امید که روزهای بهتر را ببینم. اگر ندیدم چه غم. آن‌چه را که وظیفه‌ام بود انجام دادم و از زندگی بیش از نمی‌خواهم.
امروزه پنجاه و چهار سال و چهار ماه و هشت روز از زندگی‌ام می‌گذرد. چهل سال از این عمر را در تکاپوی پرشور سیاسی، با دلبستگی به آرمان و امید، سپری کردم. قریب به پنج سال آن را در زندان، و بیش‌تر در سلول انفرادی، گذرانیدم. در این چهل سال، فراز و نشیب فراوان داشتم. راه‌های گوناگون را از سر کنجکاوی آزمودم. امروز، صادقانه می‌گویم. آرزویم این است که مسلمان بمیرم؛ با اعتقاد عمیق به خداوند، پیامبر اسلام (ص) و با ایمان ژرف به معنویت و حیات جاودان. ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هذیتنا و هب لنا من لدنک رحمه.
پی نوشت: این تنها بیان یک احساس است نه بیش.

سه‌شنبه 8 دی 1388/ 29 دسامبر 2009، ساعت 2 بعد از ظهر
مهم، فوری
حمله به مسجد قبا در شیراز
از حوالی ساعت یازده صبح، گروهی به سرکردگی سرهنگ ابراهیم عزیزی و محمدباقر ولدان با پوشیدن کفن حمله به مسجد قبا را آغاز کرده‌اند. عزیزی فرمانده سابق بسیج شیراز و فرماندار کنونی شهرستان شیراز است [1] و ولدان طلبه‌ای که چندی پیش با تهیه طومار علیه آیت‌الله‌العظمی سید علی‌محمد دستغیب فتنه‌ای بزرگ برانگیخت و آیت‌الله سید عبدالعلی آیت‌اللهی رفتار او را «فریبکاری شیطانی» خواند. [2] مهاجمان برای اشغال مسجد می‌کوشند و محافظان مسجد قبا و پیروان و طلاب آیت‌الله دستغیب به شدت در حال مقاومت‌اند. تا این لحظه، درگیری ادامه دارد.
در دوران جنگ تحمیلی، مسجد قبا بزرگ‌ترین پایگاه اعزام نیرو به جبهه بود و از نظر تعداد شهدا گویا در ایران حائز رتبه نخست است. مهاجمان کسانی‌اند که در حوادث اخیر به قمار مرگ و زندگی دست زدند و اینک با چرخش اوضاع می‌کوشند برای حفظ منصب و مقام خود شهر را به خون کشند. این آخرین برگ آنان در این قمار خونین است.
حوادث امروز، اگر فوراً از سوی مقامات عالی مملکتی، مهار نشود می‌تواند به کشتار و آشوب بینجامد. کشته شدن طرفین کاملاً محتمل است. پیامد این حادثه قابل پیش‌بینی نیست. تخریب یا به آتش کشیدن مسجد قبا لکه ننگی بزرگ و نازدودنی بر دامان مهاجمان و حامیان ایشان خواهد بود.

دوشنبه، 7 دی 1388/ 28 دسامبر 2009، ساعت 11:30 صبح
تنها راه نجات
دیروز تهران در دست مردم بود. نیروهای امنیتی و پلیس و بسیج و لباس شخصی در مواجهه با انبوه معترضان به شدت ناتوان بودند. برخلاف تبلیغات رسانه‌های افراطی، این مردم نه «قلیل» بودند نه «آشوب‌گر». آنان، اگر «آشوب‌گر» بودند، می‌توانستند تهران را به خاک و خون کشند. دیروز، تهران چهره‌ای شبیه به روزهای مشرف به 21 و 22 بهمن 1357 داشت.
از طریق تماس تلفنی با افراد متعدد در نقاط مختلف تهران، جمعیت معترض را حدود دو میلیون نفر تخمین می‌زنم که در دسته‌های کوچک و بزرگ پراکنده بودند.
رویه تبلیغاتی تلویزیون و رسانه‌های افراطی، دیشب و امروز صبح، مانند گذشته بود. تأسف‌بار است که افرادی مغرض یا ناتوان از نظر فکری، همانند گردانندگان این و آن رسانه و روزنامه و وبگاه افراطی، به «مغز متفکر» مدیریت بحران بدل شده‌اند و «عقلای قوم» در محاق و انزوا هستند. جای تأسف است فردی که خود از متهمان پرونده فاجعه زندان کهریزک است، به عنوان سخنگوی نیروی انتظامی در برابر انظار عمومی ظاهر می‌شود و درباره حوادث دیروز سخنانی می‌گوید که جز تحریک و تجری بیش‌تر مردم پیامد دیگر ندارد.
صادق صبا در BBC فارسی هر گونه تمکین به خواست‌های مردم را به عقب‌نشینی شاه در زمان انقلاب 1357 تشبیه کرد که مردم را جری‌تر خواهد کرد. او وضع کنونی را «بن‌بست حاکمیت» می‌دانست. این تحلیل اشتباه است. بن‌بستی وجود ندارد و هنوز راه برای نجات از فرورفتن ایران به آشوبی خونین باز است.
دیشب بسیار اندیشیدم و به این نتیجه رسیدم که تنها راه خروج از وضع کنونی، تفویض مدیریت بحران، با اختیارات تام، به هاشمی رفسنجانی است. رفسنجانی می‌تواند این بحران را، با درایت و قاطعیتی که معمولاً در این گونه موارد از او دیده‌ایم، و نیز با توجه به جایگاه شیخوخیت که در میان رجال سیاسی و علمای دینی و مردم کسب کرده، هدایت کند. بیاد بیاوریم دوران جنگ را که امام خمینی (ره) مدیریت جنگ را به هاشمی جوان سپردند. رفسنجانی سالخورده اینک بسیار باتجربه‌تر از آن روزهاست. وظیفه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز همین است. تا دیر نشده چنین کنیم.





۱۳۸۸/۱۱/۰۳

داونلودسخنرانیهای دهه محرم آیت الله العظمی حاج سید علی محمد دستغیب شیرازی




داونلودسخنرانیهای دهه محرم آیت الله العظمی حاج سید علی محمد دستغیب


شب اول محرم  بیست وششم آذر۸۸اندازه فایل  ۲۰۶۸kb
شب دوم محرم    بیست وهفتم  آذر۸۸اندازه فایل  ۲۰۳۶kb
شب سوم محرم  بیست وهشتم  آذر۸۸اندازه فایل  ۲۰۷۵kb
شب چهارم محرم  بیست ونهم  آذر۸۸اندازه فایل  ۲۰۶۱kb
شب   پنجم    محرم    سی ام    آذر۸۸اندازه فایل  ۲۰۷۰kb
شب   ششم   محرم    یکم      دی۸۸اندازه فایل  ۲۰۶۰kb
شب    هفتم    محرم     دوم     دی۸۸اندازه فایل  ۲۰۸۳kb
 شب   هشتم   محرم    سوم      دی۸۸اندازه فایل  ۲۰۹۲kb
 شب    نهم   محرم    چهارم     دی۸۸اندازه فایل  ۲۰۵۶kb
 شب    دهم     محرم    پنجم     دی۸۸اندازه فایل  ۲۰۷۰kb
 سخنرانی روز عاشورا     ششم   دی۸۸اندازه فایل  ۲۰۷۰